خراسان کهــــــــن

قنات قصبه گناباد

قنات قصبه گناباد،سرآغازشکل گیری "تمدن قناتی"
تا تابستان۱۳۷۰خ، قنات قصبه هم مانند دیگر قناتهاصرفا یک شریان حیاتی شناخته می شد با این تفاوت که به دلیل برخورداری از طول وعمق زیاد در باور برخی حفر آن از توان انسانهای معمولی خارج و به "جن"،"گیو"و"بهمن"نسبت داده می شد و اعتقاد براین بود که نام "گناباد"،"جناباد"(محلی که جن با حفر قنات آبادکرده)، "گیو آباد" (محلی که گیو با حفر قنات آباد کرده )و "گناه آباد" (محلی که بهمن پیشدادی به کفاره گناهی که مرتکب شده بود با حفر قنات آباد کرده است.) 🔹بعضی نیز که مطالعات سطحی و کتابخانه ای انجام داده بودند، در مورد ماهیت و قدمت آن حقیقت را بیان نمی کردند و در مجموع قنات گناباد از شناخت علمی بی بهره بود و من که طی سالیان متمادی آوازه قنات گناباد و افسانه های پیرامون آن را شنیده بودم بر خود لازم دانستم برای پرسشهای مطرح فراوان در باره آن، پاسخ مناسب علمی جستجو کنم. 🔹نخست مطالعات کتابخانه ای در مورد جغرافیا و تاریخ منطقه و آب وآبیاری جنوب خراسان به ویژه قنات گناباد را پی گرفتم وشناخت نسبی کسب کردم و در مرحله بعد بررسیهای میدانی را به اتفاق آقای علیمحمد هویدا نقشه بردار اداره میراث فرهنگی خراسان آغاز کردیم. 🔹ابزار کارمان عبارت بود از یکمتر ده متری، یک قطب نما، یک ار تفاع سنج، یک شاغول وچند قطعه مفتول چوبی که به کمک همان ابزار توانستیم در نهایت مسیر قنات، انشعابات قنات، فاصله چاهها از یکدیگر، شیب زمین در مسیرقنات، طول قنات، تعدادچاهها، عمق چاهها در نقاط مختلف، عمق مادرچاه و در نهایت نقشه قنات قصبه در هفت شاخه و به طول کلی ۳۳۱۱۳ متر را برای نخستین بار ترسیم کنیم؛ و شناخت نسبی از جایگاه منطقه ای قنات با توجه به وجود کوهها ودشت گناباد کسب کنیم. 🔹مرحله بعد شناخت قنات از درون بود که در این مرحله راهنمائیها وتجربیات شادروان"حاج غلامرضا نبی پور"چراغ راهم بود ایشان که خود هم مقنی و هم مسئول و متولی قنات بود مرا در مسیری طولانی دردرون قنات همراهی کرد و توضیحات لازم در ارتباط با چگونگی حفر کانالها و چاهها و ارتباط انشعابات و چگونگی شیب وتامین هوا و نقش نورچراغ مقنی گری در تشخیص مسیر و انتقال بار به سر چاه ونقش هر یک از عوامل حفر قنات با سخاوت ارائه میداد در همان سیر وسلوک متوجه شدم که دشت گناباد از دولایه خاک نرم به ضخامت حدود ۲۵متر و کانگلومرا در عمق تشکیل شده وکانال اصلی قنات بعد از ۹۰۰ متر از مظهر وارد لایه کانگلومرا شده و فشردگی واستحکام آن بخش، از ریزش و تخریب کانالها ممانعت می کنند. با این وجود به گفته شادروان نبی پور از هفت کانال قنات یک کانال باز و بقیه مسدود است و دلیل آن اینست که یا لایه سطحی بر اثر تعریق از طریق چاهها به درون ریزش کرده و یا از طریق چاهها سیلاب به درون ریخته و کانالها را مسدود کرده است. 🔹وجود همان لایه کانگلومرا موجب شده است که متولیان قنات بعد از محلی که لایه خاک نرم به اتمام می رسد اقدام به ساخت آب بند کنند و در زمستان آب قنات را در پشت بند و در نتیجه در مخازن زیر زمینی آب ذخیره نمایند. در فاصله حدود ۱۰ کیلو متری از مظهر در امتدادجنوب و در شاخه اصلی از طریق یک چاه به عمق ۱۸۶ متر با تدارک تمهیدات خاص به درون قنات رفتم وتوانستم با قسمت تره کار قنات نیز آشنا شوم. 🔹در ارتباط باتاریخ گذاری قنات هم تنها اتکای ما به سفالهای پراکنده در اطراف خاکریزهای سرچاهها بود که برخی از آن سفالها قابل مقایسه با سفالهای دهانه غلامان در سیستان و متعلق به دوره هخامنشیان تشخیص داده شد و آزمایش یافته های گمانه زنیهای سال ۱۳۹۳ نیز آن تاریخ گذاری را تایید کرد. با توجه به اینکه براساس مطالعات قنات قصبه گناباد کهن ترین یا یکی از کهن ترین قناتهای جهان است می توان آن را آغازگر "تمدن قناتی"در جهان دانست و این خصوصیت ها موجب شد که در فهرست یونسکو ثبت شود.

فرهنگ کشف رود

فرهنگ نخستین انسانهای ابزار ساز
🔹بعد ازسالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ که دیرین شناسان ایرانی و فرانسوی با انگیزه جستجوی آثار و بقایای فرهنگی انسان های دوران کهن سنگی کناره های کشف رود را بررسی ونمونه هائی از نخستین ابزار سنگی دست ساخته بشر را مشاهده ومعرفی کردند، سرفصل جدیدی به فرهنگ باستان شناسی اضافه شد و آن "فرهنگ کشف رود" بود. 🔹علی آریائی وکلود تیبو در گستره ای به طول حدود ۱۰۰ کیلومتر حدفاصل روستاهای آبروان و بغ بغو به فاصله ۱ تا۱۰ کیلومتر از بستر اصلی کشف رود موفق شدندابزارهای متعددی را جمع آوری کنند. تیبو با بررسی نهشته های کناره کشف روداظهار نظر کرده است که آن منطقه دریاچه ای وسیع وکم عمق بوده که در اواخر عصر" پلیوسن" تا اوایل دوره" پلیستوسن" قدیم به تدریج خشک شده است. آریائی و تیبو در مجموع ۸۰ دست ساخته سنگی از هفت منطقه گرد آوری کردند که بیشترین آنها در نزدیکی روستاهای آبروان، چاهک و بغ بغو بوده است. تیبو مجموعه کشف رود را که اکثرا "مشت سنگ"یا "ساتورابزار" بودند و قدمت آنها را معادل دوران پلیستوسن قدیم مقارن با حدود۸۰۰ هزار سال پیش برآورد کرده است. 🔹در سال ۱۳۸۶ مانا جامی الاحمدی مجدد منطقه کشف رود را مورد بررسی قرار داد و در محوطه های جدیدی مثل شورلق، قلعه گک ودوسنگ نمونه های دیگری از نوع ابزارهای دوران پارینه سنگی را جمع آوری و با یافته های قبلی مقایسه و تاریخ گذاری تیبو را تایید کرد. فریدون بیگلری نیز در سال ۱۳۹۱ مجموعه جمع آوری شده توسط تیبو وآریائی را مورد بررسی مجدد قرار داده و در رابطه با ماهیت و ساختار آنها به نتایج جدیدی رسید. وی در حالی که تاریخ گذاری تیبو و جامی الاحمدی را ضمن مقایسه یافته های کشف رود با یافته های"کول دره" در تاجیکستان رد نکرده، ضروری دانسته است که توالی رسوبات "کواترنری" حوضه کشف رود مجدداً بررسی و داده ها با شیوه هایی چون"کاسموژنیک" سال یابی مطلق شوند. 🔹به هر روی یافته های کرانه های کشف رود خراسان که نخستین ابزارهای بشر را شامل می شود، در باستان شناسی به عنوان نشانه های بارز "فرهنگ کشف رود" شناخته شده اند.

شناسنامه تاریخی مشهد

کاوش های باستان شناسی اطراف حرم مطهر امام رضا (ع)
🔹اگرچه مطالعات و بررسی های باستان شناسی وجود زیستگاههای کهنی ازحدود هفت هزارسال تا دوره های متاخر را در دشت مشهد تایید کرده که اکنون به صورت تپه ها ومحوطه هایی باقی مانده اند، اما درشهر مشهد بجز تعداد اندکی بنای باقیمانده شاهد دیگری بر قدمت و توالی حیات این شهر موجود نیست و دلیل آن سرعت تغییر و تحول و ساخت و سازی است که در شهر مشهد رخ داده است، زیرا از وقتی که چنگیز خان مغول مشهد را "دارالامان" قرار داد و دیگر شهرهای خراسان بزرگ را ویران کرد، مردم آواره به مشهد هجوم آوردند و پس از آن هم جاذبه حرم مطهر امام رضا (ع) موجب شد که برتعداد مجاوران افزوده شود و زمین مشهد بخصوص در مجاورت حرم مطهر همواره زیر و رو و تغییر و تحول یابد و اثری از زیستگاههای کهن برجای نماند. به همین دلیل مشهدپژوهان گاه در ارتباط با پیشینه و بنای اولیه مشهد به شخصیت های اسطوره ای متوسل شده اند. 🔹خاکبرداری اطراف حرم مطهر به منظور ایجاد زیر گذر در سال ۱۳۷۰ زمینه مطالعات باستان شناسی را در برش های حاصل از خاکبرداری و همچنین بر روی خاک هایی که باید برداشته می شدند، فراهم آورده بود و ما با استفاده از فرصت با موافقت و مساعدت معاون وقت فرهنگی آستان قدس رضوی از اول اردیبهشت سال ۱۳۷۰مطالعات میدانی خود را آغاز و تا سال ۱۳۷۱ ادامه دادیم. مطالعات را به دوطریق پی گرفتیم طریق اول مطالعه برش های ایجاد شده در محدوده مشخص که با تراش دیواره ها و تشخیص و مطالعه لایه ها همراه بود و طریقه دیگر کاوش در نقاط مختلف که در ابعاد متفاوت حفر شد و حتی الامکان سعی شد ترانشه ها به خاک بکر برسند در برش ها و ترانشه ها بقایای معماری، سنگ قبرها، اسکلتها، چاهها، کانالهای آبرسانی، قنات های متروک اشیای متنوع سفالی و چینی و سنگی و فلزی به فراوانی جمع آوری شدند که به لحاظ مطالعاتی از ارزش بسیار زیادی بر خوردار بودند. 🔹مطالعات باستان شناسی نشان دادند که سطح زمین در مشهد قبل از ساخت وساز اولیه ناهموار وتپه ماهور بوده به گونه ای که یکی از گمانه ها در ابتدای خیابان طبرسی در عمق 15 متر به خاک بکر رسید در حالیکه گمانه ای در نزدیکی مسجد هفتاد و دو تن در عمق حدود ۸ متر به خاک بکر رسید و در نزدیک ترین نقطه نسبت به ضریح مطهر که در زیر کف ایوان طلای صحن آزادی حفر شد،در عمق ۴ متر از کف فعلی بقایای معماری فضاهایی مثل کف اطاق گچ اندود، کوره، تنور و یک اطاق تدفین سردابه ای شکل آجری مشاهده شد. مطالعه لایه ها و بقایای معماری و اشیای جمع آوری شده نشان داد که به احتمال زیاد نخستین ساکنان پیرامون حرم مطهر اوایل اسلام واحتمالاً بعد از شکل گیری حرم ساکن شده وکم کم به اطراف گسترش یافته اند البته این امر نباید با قدمت زیاد شهر نوقان یا بخشی از مشهد کنونی منافات داشته باشد زیرا مطالعات ما منحصر به پیرامون حرم بوده وجهت پی بردن به پیشینه قطعی شهر مشهد باید در نقاط دیگر مثل محله نوقان اقدام به کاوش باستان شناسی کرد. اما با اطمینان میتوانم اظهار نظر کنم که مطالعات باستان شناسی ما برای نخستین بار منجر به کسب اطلاعات علمی از گذشته مشهد شده است.

پیکره ی نیشابور

🔹در روز یازدهم مهر ماه سال ۱۳۶۹ ضمن حفر چاه فاضلاب در حاشیۀ غربی شهر نیشابور، کارگران در عمق ۳ تا ۸/۳ متری به مجموعه ای از اشیا هزار ه ی سوم قبل از میلاد برخورد کردند که در میان آنها سه ظرف سفالی و تنه ی یک پیکره ی سنگی وجود داشت. با غربال خاک های انباشته از چاه قطعات کوچکی از اشیا مختلف شامل سر، عمامه و دو دست پیکرۀ سنگی یافت شد. این قطعات کوچک که از سنگ کلسیت به رنگ سفید ساخته شده بود به همراه سنگ تشکیل دهندۀ تنۀ پیکره، مجسمه ای را تشکیل داد به ارتفاع ۹ و عرض ۱۱ سانتیمتر که بدن سفیدی را القا می کند که در پوششی گشاد و بلند پنهان شده است. 🔹این پیکره به لحاظ ویژگی های مشابهی که با نمونه های بدست آمده از مناطق مختلف دارد می تواند حلقه اتصال و دربردارنده ی خصوصیاتی از پیکره های بین النهرین، جنوب و جنوب شرق ایران، دره ی سند و باختر در هزاره ی سوم پیش از میلاد باشد. از طرف دیگر حضور این پیکره در نیشابور، گویای ارتباط فرهنگی نیشابور با حوزه های تمدنی سند و باختر از یک سو و بین النهرین از سوی دیگر می باشد. 📚«نیشابور حلقه اتصال‏ تمدن های بین النهرین، ایران، سند و باختر». نامه پژوهشگاه‏ میراث فرهنگی ۱۳۸۱ ، ۱: ۳۶-۴۷

کوزه ی فقاع

🔹ظروفی که به نام کوزه ی فقاع شناخته می شوند، شامل ظرف های سفالی به شکل کروی یا کروی- مخروطی هستند که در قرون سوم تا ششم هجری در پهنۀ جغرافیایی گسترده ای از مصر و فلسطین و سوریه تا آناتولی و بین النهرین و ایران مورد استفاده بوده اند. 🔹 این ظروف دارای گردنی کوتاه و دهانه ای باریک به قطر یک سانتیمتر می باشند و اندازه ی اغلب آنها از ۱۵ سانتیمتر تجاوز نمی کند. بدنۀ کوزه های فقاع دارای بافتی سخت و متراکم می باشد و بیش از یک سانتیمتر ضخامت دارد. بر سطح اغلب این ظروف اشکال استامپی و قالبی نقش بسته و در موارد معدودی کتیبه هایی حاوی نام سفالگر یا سفارش دهنده و یا ادعیه و عبارت «بسم الله» حک گردیده است. 🔹 فقاع نوشیدنی گازداری بوده که از جو و مویز و جز آن تهیه می کرده اند.

سفال زرین‌فام

🔹به دنبال مخالفت دین مبین اسلام با استعمال ظرفهای طلا و نقره، سفالگران به فکر افتادند با سفال ظرفهایی بسازند که در عین شباهت با ظرفهای طلایی، مغایرتی با اعتقادات مسلمانان نداشته باشد. بنابراین در سده ی سوم هجری قمری در نیشابور، ری، شوش، استخر و جرجان به ابتکار سفالگران ظرفهایی ساخته شد که اکنون از آن به عنوان «زرین‌فام» یا طلایی یا جلادار نام می‌برند. 🔹 شیو ه ی کار سفالگران در ساخت ظروف زرین‌فام به این ترتیب بود که ابتدا بدنه ی ظرف را با پوشش غیرشفاف اندود می‌کردند و ظرف را در کوره می‌پختند و در مرحله ی بعد طرح و نقش مورد نظر را بر بدنه ی ظرف ترسیم می‌کردند و برای بار دوم آن را در کوره قرار می دادند. بر اثر فعل و انفعالات وترکیب اکسید موجود به کاررفته در لعاب با دود، ورقه ی نازک براقی روی ظرف را به رنگ طلایی، قرمز مایل به قهوه‌ای یا ارغوانی می‌آراست و در نهایت ظرف سفالی مانند ظرف طلایی جلوه می‌کرد. 🔹 دوره ساخت این ظروف به دو مرحله تقسیم می شود. مرحله اول سده سوم و چهارم هجری و مرحله دوم از سده ی ششم تا هشتم هجری. در مرحله دوم، ظرفهای زرین فام از مرغوبیت و زیبایی بیشتری برخوردار بوده و نقشهای ظروف زرین فام این دوره انسانی، حیوانی، گیاهی و کتیبه بودند. 🔹موضوع نقوش سفال زرین‌فام شامل نقش درباریان و اشراف، تاجگذاری شاهان، نقش سواران، مجلس بزم و صحنه ی شکار و رنگ مورد استفاده در نقاشیها قهوه‌ای روشن مایل به طلایی بود، سبک و سیاق کار همه‌جا یکسان نبود و ظروف زرین‌فام هریک از مراکز ویژگیهای خاصّ خود داشت. برخی از ظروف علاوه بر صحنه‌های نقاشی، کتیبه‌هایی به خطّ کوفی یا نسخ با مضمون اشعار و عبارات عربی و فارسی نیز داشتند. 📚 جایگاه سفال های آستان قدس رضوی در سفالگری ایران، مشهد، ۱۳۹۳: سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی

سنگ نگاره لاخ مزار، روستای کوچ بیرجند

🔹در فاصله ۲۹ کیلو متری جنوب شرق بیرجند و در حاشیه روستای کوچ، پدیده فرهنگی بسیار با اهمیتی در سال ۱۳۷۱ کشف وبررسی شد و آن صخره بزرگی از جنس "سرپانتین" با رویه صاف و براق بود که در طول زمانی بسیار طولانی به منزله بستری مناسب جهت نگاشتن اشکال وکتیبه مورد استفاده قرار گرفته است. برسطحی به پهنای حدود ۵ و درازای حدود ۴/۵ متر ۳۰۸ نگاره مشتمل برنقش، علامت و نشانه و کتیبه حک شده که از جهت زمان، برهه طولانی از دوران میان سنگی تا عصر حاضر را شامل می شود و به جهت ماهوی و کیفی مشتمل است بر نقش انسان، حیوان، گیاه، علائم واشکال هندسی، خطوط تصویری کتیبه های پهلوی، عربی و فارسی. 🔹تمامی نگاره ها بر رویه براق سنگ به وسیله ابزار نوک تیز حک شده و عمدتا در ابعاد کم و محدود می باشند به گونه ای که مشاهده بسیاری از آنها با چشم غیر مسلح دشوار و گاه ناممکن است. فرسایش طبیعی و دخالت های انسانی در طول زمان آسیب های فراوانی به آن وارد کرده و حتی موجب لغزش و فرو افتادن بخش هایی از لایه های سطحی سنگ شده اما آنچه اکنون باقی مانده بسیار مهم و تاییدی بر ارزش فرهنگی-هنری "لاخ مزار" است. مطالعه و بررسی و برداشت نقش ها و نگاره ها مستلزم صرف وقت و زحمت زیاد بود اما در نهایت بهره های مفیدی عاید کرد. 🔹بررسی نقشه توپوگرافی منطقه و موقعیت سنگ نگاره لاخ مزارطرح این فرضیه را فراهم آورد که از گذشته های دور راه ارتباطی شمال به جنوب خراسان و کرمان از میان دره کوچ بوده و چشمه ای که از زیر لاخ مزار می جوشیده بهانه ای جهت توقف رهگذران و نگاشتن یادمان هایی بر رویه صاف سنگی بوده که احتمالا به دلیل وجود چشمه،جنبه تیمن وتبرک نیز داشته است. ظاهرا نخستین نقشهایی که برسنگ حک شده، تصویر انسانهای استیلیزه و بدون سر احتمالا متعلق به دوران میان سنگی و قابل مقایسه با نگاره های "هزارسم" در سمنگان افغانستان بوده است. ترسیم نقش های انسانی و جانوری بعد از آن در ادوار مختلف تداوم یافته است. 🔹نخستین کتیبه ها در لاخ مزار را احتمالا می توان "تصویرنگاری" یا "هیروگلیف" به شمار آورد زیرا در چند مجموعه و در محدوده هایی شبیه دست و قاب بیضی، اشکالی مثل مار، خانه، صلیب شکسته، صورت انسان، سنبله، حیوان و علامتی شبیه یینگ و یانگ نقش بسته و در ادامه ۸۱ کتیبه به خط پهلوی اشکانی و ساسانی و کتیبه های عربی و فارسی در ادوار اسلامی و متاخر که اکثرا متاسفانه بر روی کتیبه ها و نقش های کهن نوشته شده و آن ها را مخدوش کرده است. ۶ عدد از کتیبه های پهلوی توسط آقای رسول بشاش قرائت گردیده و به دنبال گزارش بررسی میدانی نگارنده در نخستین شماره "سلسله مقالات پژوهشی" سازمان میراث فرهنگی کشور درتابستان سال ۱۳۷۳ منتشر شده است.